بیوگرافی جیرایا / Jiraiya

 

جیرایا رو خیلی خوب میشناسید

یکی از بهترین شخصیت هاییست که خودم واقعا دوستش دارم

یکی از سه تا شاگردان هوکاگه یی سوم بود یعنی ساروتوبی

لقب آن زاهد منحرف و حاکم قورباغه بود

او در بچگی در زمانی که به سختی تحقیر میشد

در سرزمین ارواح قورباغه‌ ها سردرآورد و اونجا اموزش میبینه

که باعث میشه فن احضار رو یاد بگیره

او استاد ناروتو و پدر ناروتوست

فردی با تجربه و همانا منحرف :))

ولی قلبی بزرگ و قدرتی زیاد داره

جیرایا ناروتو رو تمرین میده تا بتونه قهرمان دلیری رو به دهکده اش ببخشه

عاشق نوشتن کتاب منحرفانه هست و آدمیه که دوست داره تفریح کنه

جیرایا کسی بود که فن راسنگان رو ساخت و اونو به شاگردانش یعنی میناتو و ناروتو آموزش داد

کسی بود که همانند ناروتو در تیم خود فردی دست پا چلفتی و همچنین به درد نخور شناخته میشد

او همانند ناروتو سعی بر برگردوندن هم تیمی اش یعنی اوروچیمارو داشت

ولی موفق نشد

جز ناروتو و میناتو افراد دیگه ای رو هم آموزش داده

همانند افراد پین (Pain)

جیرایا کسی بود که اسم ناروتو رو روی ناروتو گزاشت

 

جیرایا خیلی چیزارو به ما یاد داد ...

راستش جمله ای براش توصیفش تو ذهنم نمیاد

با اینکه فقط یک شخص انیمه ایست

مرگ غم انگیزی داشت داخل انیمه

من دوست دارم جیرایا زنده باشه و داخل انیمه ی بوروتو بالاخره خودشو نشون بده

بیوگرافی ایتاچی / Itachi

 

ایتاچی اوچیها برادر ساسکه اوچیها کسی بود که برای جلوگیری از حمله ی قبیله ی خود به دهکده اش

کل قبیله اش رو کشت از جمله پدر و مادرشو

تنها فردی که زنده گزاشت برادر کوچیکش ساسکه بود 

الان اینجا برای من سوال پیش اومده

دقیقا چرا او خانواده و قبیله ی خودش رو کشت؟ :)

اونم بخاطر یک دهکده یا یک دستور

درسته یک انیمه است ولی بنظر من این کارو فداکاری نمیگن

فقط اسمش دیوانگیست (احمق)

چون کلی راه برای جلوگیری هست

بعد جالبیشم اینه که میگن چه برادر فداکاریه

خب بگذریم بریم ادامه ی مطلب

ایتاچی فردی با استعداد و قوی ای بود

او بعد اینکه از گروه انبو ها (گروه نینجاهای ویژه و مخفی) رفت به اکاتسوکی رو آورد

تا اطلاعاتی رو از اون گروه مرموز به دست بیاره و بتونه دهکدشو نجات بده

ایتاچی آدمی آروم و ساکته که همیشه با آرامش تصمیم میگیره

و هیچوقت همانند ناروتو یا ساسکه عجولانه حمله نمیکنه (این خصوصیاتشو واقعا دوست دارم)

ایتاچی برادرشو خیلی دوست داشت و میخواست که ساسکه به قدرت بالایی دست پیدا کنه

او تنهایی درد و رنج زیادی کشید و هیچوقت رازی که داشت رو فاش نکرد

همه چیز رو تو خودش میریخت

(ی چیز جالبم که هست باید بگم که کاکاشی خیلی از ایتاچی حساب میبره)